معنی جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع, معنی جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع, معنی [gm;dcd lcbj، cb lcbj، kju، cb، btu, معنی اصطلاح جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع, معادل جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع, جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع چی میشه؟, جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع یعنی چی؟, جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع synonym, جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع definition,